گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 1
شرح دعاي ندبه







و یاري?کردي ایشان رابه علم خود افتخارانبیاواولیابه?علم ایشان است. اول کسی ? « و رفدتهم بعلمک » حاج?شیخ?عباسعلی?ادیب
و علم » : که خدا به علم خود او را مفتخر گردانید، حضرت آدم بود ;و از همین جهت?برتري بر ملائکه داشت که در قرآن فرمود
قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا × آدم?الاسماء کلها ثم عرضهم علی?الملائکۀ فقال انبئونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین
قال یا آدم?انبئهم باسمائهم فلما انبئهم باسمائهم قال الم اقل لکم انی اعلم غیب?السموات?والارض و × انک?انت?العلیم?الحکیم
1) تعلیم به آدم فرمود اسما مقدسه را تماما، پس آن اسما را بر ملائکه عرضه داشت که اگر ) «× اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون
می?توانید و در دعوي خود صادق هستید از آن اسما خبر دهید، گفتند: خدایا تو منزهی ;ما علمی نداریم مگر به آنچه به ما تعلیم
فرموده?اي و تو داناي حکیم هستی . خدا به آدم فرمود: ملائکه را به این اسما آگاه کن. پس چون آدم به ایشان از آن اسما خبر
داد، خدا به ملائکه فرمود: آیا به شما نگفتم که من به امور پنهانی آسمان و زمین دانایم و به مطالبی که شما پنهان کنید یا آشکار
سازید نیز آگاه می?باشم؟ و این مطلب خود واضح است که بالاترین فضیلت علم است، از اینجا انبیا و اولیا به علم فخر و مباهات
سلونی » : می?نمودند. بلکه مقصد اصلی ایشان رسانیدن علم است?به مردم، همچنان که امیرالمؤمنین ،علیه?السلام، بارها می?فرمود
انا مدینۀ?العلم و علی » : سؤال کنید از من پیش از آنکه مرا نیابید. و پیغمبر اکرم ،صلی?الله و علیه و آله، فرمود ? « قبل ان تفقدونی
من شهر علم و علی باب علم است پس هرکس خواهد طلب علم کند از در وارد شود یعنی از « بابها فمن ارادالمدینۀ فلیاتها من بابها
لافضل الا لاهل?العلم?انهم علی?الهدي لمن?استهدي ادلا » : علی طلب نماید. و امیرالمؤمنین ،علیه?السلام، در دیوان خود فرماید
هیچ فضیلتی نیست مگر براي اهل علم ;زیرا که ایشانند راهنمایان ? « نقم?بعلم?ولانبغی?له?بدلا فالناس?موتی?واهل?العلم?احیاه
براي هر کس که طالب هدایت?باشد، قیام ما خانواده به علم می?باشد، بدلی براي آن نمی?جوییم ، مردمان همه مردگان?اند و
و قرار دادي ایشان را واسطه به سوي خود، و ? « و جعلتهم الذریعۀ الیک و الوسیلۀ الی رضوانک » . اهل علم و دانش زنده می?باشند
هر دو به ? « وسیله » و? « ذریعه » وسیله به سوي خوشنودي خود. وظیفه هفتم: اعتقاد به اینکه انبیا و اولیا واسطه بین خدا و خلق هستند
2) اي کسانی که ایمان ?) « یا ایهاالذین آمنوا اتقوالله وابتغوا الیه?الوسیلۀ » : معنی واسطه است، و خداوند در قرآن می?فرماید
آورده?اید از خدا بترسید، و براي رابطه به سوي خدا واسطه بجویید. انبیا و اولیا واسطه بین خالق و خلق می?باشند و واسطه بودن
ایشان به دو جهت است: اول آنکه ایشان راهنماي خلق می?باشند که خلق را به سوي خدا و دین دعوت نمایند، و خلق عقاید و
احکام دین را از ایشان اخذ کنند، و راه راست و طریق نجات را از دستورات ایشان بیابند که شرح آن مذکور خواهد شد. جهت
دوم آنکه در دعا و طلب حاجت از خدا، ایشان را واسطه قرار دهند، و به ایشان توسل جویند، تا دعاي ایشان بهتر مستجاب گردد و
گوید: از حضرت صادق ? « داود رقی » بهترین وسیله براي دعا، توسل به خمسه طیبه ،علیهم?السلام، می?باشد. که در خبر است که
،علیه?السلام، شنیدم که در دعا خدا را به خمسه طیبه ،علیهم?السلام، می?خواند. و ابن عباس گوید: خدمت پیغمبر، صلی?الله و
علیه و آله، از معناي کلماتی که خدا تلقی به آدم فرمود، و آدم خدا را به آن خواند، سؤال کردم، جواب فرمود که آدم خدا را قسم
داد به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین،علیهم?السلام، تا خدا توبه او را قبول فرمود. و از حضرت صادق ،علیه?السلام،
رسیده است که پیغمبر ،صلی?الله و علیه و آله، فرمود که اگر چه براي بنده زشت است که تعریف خود کند و تزکیه نفس خود
نماید، لکن براي راهنمایی شما اعلام می?کنم که چون آدم ،علیه?السلام، خواست از ترك اولاي خود توبه کند، خداي را چنین
پس خدا توبه او را قبول فرمود. و حضرت نوح ،علیه?السلام، در کشتی چون ? « اللهم بحق محمد و آل محمد لما غفرت لی » : خواند
صفحه 37 از 54
پس خدا توبه او را ? « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی من?الغرق » : از غرق شدن خائف شد این دعا را خواند
اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل » : قبول فرمود. و حضرت ابراهیم ،علیه?السلام، چون گرفتار آتش نمرودي شد، این دعا را خواند
پس خداوند آتش را بر او سرد و سلامت گردانید. و حضرت موسی ،علیه?السلام، چون با سحره فرعون « محمد لما انجیتنی منها
اللهم انی » : مقابل شد، و آن جادوهاي بزرگ را از ایشان مشاهده نمود، خائف شد و عصا را رها نمود، و خدا را به این دعا خواند
و چون حضرت ? « لا تخف?انک انت?الاعلی » : پس خطاب رسید ? « اسئلک بحق محمد و آل محمد لما آمنتنی
یعقوب،علیه?السلام، به فراق دو فرزند خود یوسف و بنیامین مبتلا و از کثرت گریه چشمان او سفید گردید، جبرئیل امین به او خبر
داد که: دعایی تعلیم تو می?کنم که چون آن را بخوانی چشم تو به توبرمی?گردد، و به وصال دو فرزند خود نائل خواهی شد، و
این همان دعائی است که خداوند به واسطه آن توبه آدم را قبول فرمود و کشتی نوح را از غرقاب نگاهداري کرد و به واسطه آن
اللهم بحق محمد و علی وفاطمه و الحسن و الحسین ان » : آتش نمرودي را بر ابراهیم سرد و سلامت گردانید و آن دعا این است
تا یعقوب این دعا را خواند ،بشیر از مصر رسید وپیراهن یوسف را به صورت یعقوب ? « تاتینی بیوسف و بنیامین و ترد علی عینی
در ? « در الثمین » انداخت و چشم او را بهبودي حاصل شد و او را بشارت به وصال دو فرزند داد . و در جلد دویم بحار از کتاب
3) نقل?می?کندکه آدم?نامهاي پیغمبرو ائمه را به ساق عرش دیده بود و جبرئیل ?) ،« فتلقی آدم من ربه کلمات » : تفسیر این آیه
یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یافاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن و » : براي قبولی توبه او این دعا را به او تعلیم کرد
الحسین و منک الا حسان فلما ذکر الحسین،علیه?السلام، سالت دموعه و انخشع قلبه و قال: یا اخی جبرئیل فی ذکر الخامس ینکسر
قلبی و تسیل عبرتی قال جبرئیل ولدك هذا یصاب بمصیبۀ تصغر عندهاالمصائب فقال: یا اخی و ماهی؟ قال یقتل عطشانا غریبا وحیدا
فریدا لیس له ناصر و لامعین و لو تراه یا آدم و هو یقول: واعطشاه واقلۀ ناصراه حتی یحول العطش بینه و بین السماء کالدخان فلم
یجبه احد الا بالسیوف و شرب الحتوف فیذبح ذبح الشاة من قفاه و ینهب رحله اعداوه و تشهر رؤسهم هو و انصاره فی?البلدان و
آدم،علیه?السلام، چون خدا را به خمسه طیبه ? « معهم النسوان کذلک سبق فی علم?الواحد المنان فبکی آدم و جبرئیل بکاء الثکلی
قسم داد و به نام حسین،علیه?السلام، رسید اشک او جاري شد و دل او شکست و از جبرییل پرسید که: اي برادر در ذکر پنجمین
دلم شکسته و اشکم جاري می?شود، جبرییل گفت که: این فرزند تو به مصیبتی مبتلا می?شود که تمام مصیبتها نزد آن
کوچک?است، پرسید: مصیبت او چیست؟ جواب داد که: کشته می?شود در حالی که تشنه و غریب و تنها و بی?کس باشد، که
دیگر براي او یار و معینی نمی?باشد، ایکاش مشاهده می?نمودي اي آدم او را در حالتی که بگوید آه از تشنگی، آه از بی?کسی،
تا آن حدي که گویا تشنگی مانند دودي حایل بین او و بین آسمان شود، پس احدي او را جواب ندهد مگر به شمشیرها و آشامیدن
مرگ، پس مانند گوسفند سر او از قفا بریده می?شود، و دشمنان اثاث او را به غارت می?برند و سر او و اصحاب او بالاي نیزه ، با
زنان حرم او در شهرها گردانیده می?شود، همچنین در علم خدا گذشته و تقدیر شده است: پس آدم و جبرئیل مانند زن فرزند مرده
گریستند. و از سلمان فارسی روایت?شده ;که گوید ;از پیغمبر خدا،صلی?الله?علیه و آله، شنیدم که فرمود، خدا فرماید: اي بندگان
من! آیا چنین نیست که اگر کسی حاجت?بزرگی به شما داشته باشد شما آن حاجت را روا نمی?کنید مگر آنکه یکی از دوستان
الا فاعلموا ان اکرم الخلق علی و افضلهم لدي محمد و اخوه علی و من بعده الائمۀ?الذین » . شما را واسطه و شفیع گرداند
هم?الوسائل الی?الله الا فلیدعنی من همته حاجۀ یرید نفعها او دهمته داهیۀ یرید کشف ضرها بمحمد و آله الطیبین الطاهرین اقضها
آگاه باشید که گرامی?ترین خلق بر من و بهترین آنان نزد من ، محمد و ? « له احسن ما یقضیها من یستشفعونها باحب?الخلق الیه
برادر او علی و بعد از او امامان می?باشند ;و ایشان وسیله?هاي به سوي خدا هستند، پس هر که را حاجتی باشد که از آن اراده
نفعی دارد یا مصیبتی بر او وارد شده که اراده رفع ضرر آن را دارد، مرا بخواند به محمد و خانواده طیبه طاهره او، تا آنکه روا کنم و
شفاعت ایشان را بهتر از هر شفیع و واسطه?اي که شما نزد کسی می?برید ;قبول می?نمایم. تقریبا به همین مضمون نیز از حضرت
صفحه 38 از 54
بنده به »: امام حسن عسکري، علیه?السلام، در تفسیر رسیده است و جابر از حضرت باقر، علیه?السلام، روایت می?کند که فرماید
اندازه هفتاد خریف که هر خریفی هفتاد سال باشد، در آتش جهنم مکث نماید، تا آنکه خداي را به محمد و آل او قسم می?دهد
که اورا ببخشد، خطاب به جبرئیل می?شود که: به جهنم فرود آي ، و بنده مرا از آتش بیرون آور، پس خطاب شود که: اي بنده چه
اندازه از زمان در آتش ماندي ، و مرا نخواندي؟ گوید: خدایا حساب آن را ندانم پس خطاب رسد که: به عزت و جلال من قسم
اگر مرا به محمد و آل او قسم نداده بودي ، با خواري در آتش می?ماندي، لکن من بر خود لازم گردانیده?ام که هر بنده?اي مرا
فبعض اسکنته جنتک الی ان اخرجته » «. به محمد و آل او خواند، هر گناهی که کرده بیامرزم ، و تو را نیز به واسطه ایشان بخشیدم
پس بعضی از ایشان را در بهشت?خود سکونت دادي. تا آنکه او را از آن خارج نمودي. مراد ازاین?بعض،آدم،علیه?السلام، « منها
است و در بهشت که آدم در آن بوده سه قول است: 1. آنکه بوستانی در زمین است، که از حضرت صادق،علیه?السلام، سؤال
کردند، آن حضرت فرمود: آن بوستانی از دنیا است که آفتاب و ماه بر آن طلوع می?کند. 2. آنکه بوستانی است در آسمان است.
3. آنکه بهشت جاوید است و اکثر مفسرین قول اول را اختیار نموده?اند به دو دلیل: اول آنکه اگر بهشت جاوید بود، آدم از آن
4) اهل بهشت از آن خارج نمی?شوند و دیگر ?) « و ما هم منها بمخرجین » : خارج نمی?گردید ، که خداوند درباره آن فرماید
5) اهل سعادت ، پس در بهشت مخلد وجاوید می?باشند. و دیگر آنکه خدا ) « واماالذین سعدوا ففی?الجنۀ خالدین فیها » : فرماید
آدم را ازخاك خلقت فرموده و خواست?خلیفه روي زمین باشد و چون خداوند آدم ، علیه?السلام، را آفرید، وملائکه را امر فرمود
که به او سجده کنید، تمام ملائکه به دستور خداوند سجده به آدم نمودند، ولی شیطان از روي تکبر به آدم سجده نکرد: و گفت
من از آدم بهترم ، براي آنکه خلقت من از آتش ، و خلقت آدم از خاك است و آتش اشرف از خاك است و نافرمانی خدا کرد و
رانده درگاه شد لذا با آدم دشمن شد و کینه او را در دل گرفت. پس چون خدا آدم و حوا را در بهشت جاي داد و همه نعمتهاي
بهشت را براي ایشان مباح نمود و از شجره گندم نهی فرمود، شیطان در مقام دشمنی برآمد و در دهن مار شد و به دستیاري طاووس
وارد بهشت گردید و ایشان را فریب داد که اگر از این شجره خوردید، در بهشت جاوید خواهید ماند، پس از آن گندم خوردند و
لباسهاي ایشان - براي ترك اولی - از بدنشان دور شد و با برگ درختان خود را می?پوشانیدند، پس خداوند ایشان را از
بهشت?بیرون نمود، آدم به سراندیب هند و حوا به زمین جده فرود آمدند ;و دویست?سال براي این ترك اولی گریه می?کردند،
و یاآدم اسکن انت و » . و مبتلا به فراق یکدیگر بودند، تا مشیت?خدا بر این شد که آدم توبه کند، و توبه او قبول شد
6) اي آدم ساکن شو با ) «... فوسوس لهما الشیطان × زوجک?الجنۀ فکلا من?حیث?شئتما ولاتقربا هذه?الشجرة فتکونا من?الظالمین
زوجه?ات در بهشت و هر چه را خواستید بخورید و نزدیک این درخت نروید و الا از ستمکارانید. پس شیطان ایشان را فریب داد .
جد تو آدم بهشتش جاي بود قدسیان کردندبهروي?سجود یک گناه ناکرده گفتندش تمام مذنبی مذنب برو بیرون خرام تو طمع
و? « و بعض حملته فی فلکک و نجیته و من امن معه من الهلکۀ برحمتک » داري که باچندین?گناه داخل جنت?شوي اي روسیاه
بعضی را در کشتی جاي دادي ، ونجات بخشیدي به رحمت?خود او را با کسانی?که ، به او ایمان آورده بودند، از هلاکت و غرق
فاصبر کما » : شدن. مراد از این عبارت، حضرت نوح ، علیه السلام، است و او اول پیغمبران اولوالعزم است، که در قرآن مجید فرماید
و ایشان بنا بر مشهور پنج نفر بودند: نوح ، ابراهیم ، موسی ، عیسی،علیهم?السلام?ومحمد خاتم?الانبیا، « صبر اولوالعزم من الرسل
صلی?الله?علیه?وآله . و مطابق خبري که از حضرت رضا،علیه?السلام، رسیده: این پنج نفر را اولوالعزم گویند، براي آنکه صاحبان
عزائم و شرایع بوده?اند و عزائم جمع عزیمه ، به معنی شریعت و دین است که هر کدام از ایشان شریعت تازه?اي آورده که ناسخ
ریعت?سابقه می?باشد و از زمان آدم تا زمان نوح ، پیغمبران دیگر مردم را به شریعت آدم دعوت می?کردند، و بعد از نوح تا
زمان ابراهیم پیغمبران دیگر به شریعت نوح، و همچنین بعد از ابراهیم تا زمان موسی به شریعت ابراهیم، و بعد از موسی تا زمان
عیسی،علیه?السلام، مردم را دعوت می?نمودند و شریعت?خاتم?الانبیا ، صلی?الله و علیه و آله، ناسخ شرایع سابقه شد، بلکه نبوت
صفحه 39 از 54
به وجود آن حضرت خاتمه یافت. حضرت نوح ،علیه?السلام، نهصد و پنجاه سال قوم خود را دعوت فرمود و اکثر ایشان نه تنها او
را اجابت نکردند، بلکه در مقام اذیت و آزار او برآمدند، و سنگ و چوب بر بدن او می?زدند ، و به اطفال تعلیم می?دادند که
سنگ بر او بزنند، و هر چه در اذیت افزودند، دست از دعوت خود بر نمی?داشت. در خبر است که مردي بچه خود را بر دوش
داشت و به نزد نوح ، علیه?السلام، آمد و به بچه یاد می?داد که این مرد دیوانه است، کلام او را هیچ?گاه باور مدار و تا می?توانی
او را اذیت کن و سنگ بر او بزن، بچه گفت: اي پدر شاید عمر من نرسد که به این امر عمل نمایم، الان مرا سنگی ده تا به وصیت
رب انی مغلوب » : توعمل نموده باشم ;و سنگی از پدر گرفته بر پیشانی آن حضرت زد که خون جاري شد ;نوح به خدا نالید که
و قال نوح رب لاتذرعلی?الارض من الکافرین دیارا انک ان » . نفرین کرد، که خدا در قرآن شرح آن را یاد می?کند « فانتصر
7) نوح نفرین کرد که: خدایا احدي ازکافران را بر روي زمین باقی مگذار ، اگر ) « تذرهم یضلوا عبادك و لا یلدوا الا فاجرا کفارا
ایشان را باقی گذاري بندگان تو را گمراه می?کنند، و فرزندي نمی?آورند مگر آنکه بد عمل و کافر باشد. پس از جانب خداوند
مامور به ساختن کشتی شد و تا دوسال کشتی را تمام نمود و آن را به قیر اندود ;و آن داراي سه طبقه بود و از هر حیوانی زوجی
گرفت و در کشتی داخل نمود که نسل آنها منقطع نشود ;مرغان را در طبقه علیا، و بهائم را در طبقه سفلی، و آدمیان و امتعه را در
طبقه وسطی جاي داد ;و جبرئیل به او خبر داد که اول طوفان ، زمانی است که آب از تنور بجوشد ;و نوح و سه پسر او، حام ، سام و
یافث، با مؤمنین سوار کشتی شدند ;و آب از آسمان بارید و از زمین جوشیدن گرفت و تا چهل ذراع از بالاي کوههاي بلند
درگذشت. کنعان که یکی از پسران نوح است تخلف نمود و داخل کشتی نشد و بر کوه پناه برد و نافرمانی پدر کرد که خدا
( و نادي نوح?ابنه و کان فی معزل یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین قال ساوي الی جبل یعصمنی من الماء... ( 8 » : می?فرماید
نوح به فرزند خود ندا کرد در حالی?که کناره کرده بود: اي پسر سوار بر کشتی شو و با کافران مباش ;جواب داد که: من پناه به «
کوهی می?برم تا مرا از آب نگاهداري کند. چون غرق در آب شد، نوح به خدا نالید که: فرزند من غرق آب گردید ;خطاب
رسید که این پسر نااهل است و از فرزندي تو خارج شد. پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد سگ اصحاب
کهف?روزي?چند پی نیکان گرفت و مردم شد پس از اینکه این امتحان به سر آمد و بنا بر مشهور چهل روز گذشت. فرمان خدا
و قیل یا ارض ابلعی ماءك و یا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی » : به آسمان و زمین رسید که آب خود را باز گیرید، که فرماید
9) خطاب از خدا شد که: اي زمین آب خود را بلع کن ، و اي آسمان آب خود را بازگیر، و آب ?) « الامر و استوت?علی?الجودي
کم شد و فرمان خدا در آن جاري شد، و کشتی بر کوه جودي قرار گرفت، و نوح و مؤمنین از هلاکت و طوفان نجات یافتند. و در
مثل اهل بیت من ، مثل کشتی نوح ? « مثل اهل بیتی کمثل سفینۀ نوح من رکب علیها نجی و من تخلف عنها غرق » : خبر است که
و بعضی را برگزیدي ، و او « و بعض اتخذته لنفسک خلیلا » . است، هر که بر آن سوارشدنجات یافت و هر که تخلف کرد غرق شد
را براي خود خلیل و دوست قرار دادي. مراد از این بعض ، حضرت ابراهیم ،علیه?السلام،است.حضرت رضا ،علیه?السلام،
می?فرمایدکه: خدا ابراهیم ،علیه?السلام، را خلیل خود خواند، براي اینکه هیچ سائلی را از درگاه خود محروم نمی?فرمود ، و به
غیر از در خانه خدا دست مسالت دراز نمی?نمود. و در خبري حضرت صادق ،علیه?السلام، فرمود: براي کثرت سجود او بود و
حضرت هادي، علیه?السلام، فرمود: براي کثرت صلوات اوبر محمد و آل او،صلی?الله و علیه و آله، بود و جابر گوید که: از پیغمبر
خدا ابراهیم را «. مااتخذالله ابراهیم خلیلا الا لاطعامه الطعام و صلواته باللیل و الناس نیام » : صلی?الله و علیه و آله، شنیدم که فرمود
خلیل خود نخواند مگر براي آنکه اطعام طعام می?فرمود، و در وقتی?که مردم به خواب بودند نماز شب به جا می?آورد. و یکی از
10 ) و آن براي آداب حنیفه ده?گانه ) « ثم اوحینا الیک ان?اتبع ملۀ ابراهیم حنیفا » : القاب ابراهیم ، حنیف است ;که در قرآن فرماید
. او است که ابراهیم ،علیه?السلام، به آن عمل کرده، و در این امت هم جاري است، که پنج آنها در سراست: 1. سر تراشیدن 2
شارب گرفتن 3.ریش گذاشتن 4.مسواك زدن 5.خلال کردن و پنج آنها در بدن: 1. غسل جنابت 2. طهارت به آب 3. ناخن گرفتن
صفحه 40 از 54
و او از تو سؤال نمود که: به « وسئلک لسان?صدق?فی?الاخرین. فاجتبته و جعلت ذلک علیا » 4. موي از بدن ستردن 5. ختنه کردن
نام نیک در آخرالزمان نام برده شود ;پس سؤال او را اجابت فرمودي، و نام او را تا آخرالزمان بلند نمودي. اشاره?اي است?به آیه:
11 ) (ابراهیم دعا کرد که خدایا) لسان صدق، و نام نیک براي من در آخرین از امتها ?) « واجعل?لی?لسان?صدق?فی?الاخرین »
مقرر فرماي. بعضی گفته?اند، مراد آن است که نام او به نیکی تا آخرالزمان برده شود و بعضی گفته?اند، مراد از لسان فرزند باشد،
12 ) و بخشیدیم ) « و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا » : یعنی فرزندي که محمد باشد از خدا خواهش نمود و فرماید
براي ابراهیم و ذریه او رحمت?خود را و قرار دادیم براي ایشان نام نیک بلندي را . و در بحار است که ، ابوبصیر از حضرت صادق
،علیه?السلام، روایت می?کند که ابراهیم دعا کرد که لسان صدق در آخرالزمان براي او قرار دهد، پس خداوند براي اجابت دعا او
در این آیه خبر می?دهد و مراد از علی در این آیه، علی بن?ابیطالب ، علیه?السلام، است. و در تفسیر علی بن ابراهیم ، از امام
?« لسان » رسول خدا، صلی?الله و علیه و آله و مراد از کلمه « رحمتنا » حسن عسکري ،علیه?السلام، روایت می?کند که ،مراد از کلمه
و بعضی را کلیم « و بعض کلمته من شجرة تکلیما و جعلت له من اخیه ردا و وزیرا » . صدق علیا امیرالمؤمنین ، علیه?السلام، است
خود فرمودي، و از درخت?با او تکلم نمودي، و قرار دادي براي او برادر او (هارون) را یار و وزیر او. مرادازاین بعض حضرت
موسی، علیه?السلام، است و اول زمان تکلم موسی با خداوند 0 وقتی شد که موسی از شعیب اجازه گرفت و با عیال خود (صفورا)
گوسفندان را برداشت، و براي زیارت پدر خود (عمران) و خویشان به جانب مصر روان شد ;در شب جمعه بود که راه را گم
کردند ، باد می?ورزید و برف می?بارید، و گوسفندان در بیابان متفرق گردیده بودند ; در این حال عیالش را هنگام وضع حمل
رسید، موسی آتش?زنه بر سنگ زد تا آتش بیفروزد ;هر چه آن را بر سنگ زد آتش نداد ;از غضب سنگ را بر زمین زد و در
کار خود حیران ماند ;ناگاه آتشی دید که از بالاي کوه نمایان است ;موسی به یاران خود گفت: تاملی کنید تا من از کوه آتش
بیاورم ; پس متوجه آن آتش شد ;دید آتشی است?بر شاخه درخت ، و هیچ کسی را آنجا ندید ، در تعجب ماند که شاخه سبز را
با آتش چه مناسبت است؟ پس دسته هیزم بر عصا بست، و آن را به سوي آتش برد ;دید آتش به طرف دیگر شد ;در تعجب و
یا موسی انه اناالله العزیز الحکیم و الق عصاك فلما رآها تهتزکانها جان ولی مدبرا و لم یعقب یا » : حیرت ماند ;ناگاه ندایی آمد که
13 ) اي موسی! منم خداوند ارجمند حکیم، و عصاي خود را بیفکن ; پس دید که ) « موسی لا تخف انی لا یخاف لدي المرسلین
آن عصا به حرکت آمده که گویا ماري است موسی پشت?کرده و از آن دوري کرد، و دیگر التفاتی به آن عصا نمی?کرد;
(خطاب رسید) اي موسی! مترس، که پیغمبران نزد من ترس ندارند. پس خدا او را مامور به دعوت فرمود، و دو معجزه بزرگ به او
عنایت نمود. یکی آنکه عصاي او اژدهاي عظیمی می?شد، و دیگري آنکه دست در جیب برده ، چون بیرون می?آورد نوري از
آن تابش می?نمود که نور آفتاب را می?پوشانید. موسی عرض کرد: خدایا چون من یک نفر از فرعونیان را کشته?ام، خائفم که
مرا قصاص کنند، و زبان من روان نیست ;برادرم هارون را همراه من روانه فرما، پس خداوند هارون را نیز مبعوث فرمود تا با او
و بعضی رااز مادر بدون پدر به وجود آوردي. مراد ازاین ? « و بعض اولدته من غیر اب » . همراه شد، و به جانب فرعونیان روانه شدند
بعض،حضرت?عیسی، علیه?السلام، است، و مادر عیسی مریم دختر عمران همیشه در بیت?المقدس مشغول عبادت بود، و حضرت
زکریا کفیل او بود، و در وقت عذر به خانه خاله خود می?رفت ، و پس از پاکی باز به بیت?المقدس مراجعت می?نمود. روزي
4. سوره حجر . 3. سوره بقره ( 2)، آیه? 37 . 2. سوره مائده ( 5)، آیه 35 .31- براي غسل ? پی?نوشتها: 1. سوره بقره ( 2)، آیات? 33
،( 8. سوره هود ( 11 . 7. سوره احقاف ( 46 )، آیه 35 .19- 6. سوره اعراف ( 7)، آیات 20 . 5. سوره هود ( 11 )، آیه 108 . 15 )، آیه 48 )
،( 12 . سوره مریم ( 19 . 11 . سوره شعرا ( 26 )، آیه 84 . 10 . سوره نحل ( 16 )، آیه? 123 . 9.سوره هود ( 11 )، آیه 44 .42- آیات? 43
.17- 14 . سوره مریم ( 19 )، آیات 18 .9- 13 . سوره نحل ( 27 )، آیات 10 . آیه 50
نقش امام عصر (ع)،درهدایت اهواءوآراء
صفحه 41 از 54
می ساختیم رخصت یافتیم تا در گفتگویی « ویژه نامه موعود » درمحضرآیتالله خزعلی در ایامی که خود را مهیاي تدوین مطالب
صمیمانه از محضر حضرت آیۀ الله خزعلی بخواهیم تا براي خوانندگان موعود از مفهوم و مصداق عدل و ظلم در نسبت با موضوع
ظهور امام عصر، علیه السلام، سخن بگویند. متن حاضر، محصول درخواست ما و اجابت آن بزرگوار است. موعود: در روایات وارد
شده، که با ظهور حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، جهان از عدل و داد پر می شود، چنانکه از ظلم و جور پرشده بود. مفهوم
عدل را در نسبت با موضوع ظهور بیان بفرمایید. آیت الله خزعلی: بسم الله الرحمن الرحیم. همه انسانها بر فطرت توحید » ظلم و »
1) مفاهیم اخلاقی و ) «... فالهما فجورها و تقویها » : سرشته شده اند و مفاهیم اخلاقی نیز جزء خصلت آنهاست. چنانکه در قرآن آمده
از جمله قسط و عدل، کششی فطري و روانی در انسان دارند. در میان همه مفاهیم، قسط وعدل در راس واقع شده اند و به عبارتی
قسط و عدل بدین معناست که خوراك لازم براي آنچه در جسم و جان انسان به » . تامین کننده سایر مفاهیم و مسایل اخلاقی اند
ودیعه نهاده شده، تامین شود. حال چه من روستازاده باشم و چه شهرنشین ، چه در منطقه اي دوردست ساکن باشم و چه در مرکز
کشور. من یک بشر هستم، آن فرد هم یک بشر است و همه بشرند. همه باید از حیث معنوي و ارزشی تغذیه شوند. چنانچه این امر
حاصل شد بشر به سیر تکاملی خودش ادامه می دهد و به هدف خلقت می رسد. اما، اگر این امر حاصل نشد، قهرا به صورت طبیعی
بسان یک غده سرطانی ، سایر اعضا را هم مریض می کند و از بین می برد. تنها عضو بیمار در رنج نیست. سایر اعضا هم در رنج
می افتند. آنکه در اثر بیماري از ارزش و خوراك معنوي لازم محروم می ماند از رشد و تکامل محروم مانده است. ناگزیر باید
کسی بیاید و همه آنچه را که بشر براي رشد احتیاج دارد تامین کند. در این مواقع ذهن ما بسرعت متوجه غذا و پوشاك و مسکن
می شود. باید گفت که اینها همه مهم هستند، اما، تامین خیر، فهم خوب، درك عالی ، شناخت موقعیت انسان در عالم خلقت و
اینکه ارتباطش در هستی با کیست و ابزاري که براي این امر خلق شده چگونه است و مسایلی از این قبیل همه براي رشد بشر لازم
است. یک عدل و قسط همه جانبه و فراگیر لازم است تا فکر ما، فقه ما، احساسات و عواطف ما و ضوابط عمل و عقاید ما را تامین
کند. موعود: راجع به حوزه و دایره شمول این قسط و عدل توضیح بفرمایید، آیا عدل و داد حضرت شامل هر دو وجه از زندگی
انسان می شود؟ آیت الله خزعلی: یک بخش از بسط عدل و داد، راجع به عمران زمین و آبادي جهان است مانند کشف ذخایر زمین
، پیشرفت فنون، حذف محدویتها، در یک سطح قرار دادن همه، بسط برادري و برابري میان همه و توزیع امکانات طبیعی . گمان
می شود قسط و عدل تنها این موارد را در برمی گیرد. اما، باید توجه داشت بخش مهم قسط و عدل در فرهنگ است. آنگاه که
اوبیاید، عقل همه کامل می شود، علم همه بالا می رود و جهالت برطرف می شود. بی سوادي نمی ماند. از این موضوع چنین
دریافت می شود که حضرت، یک فرهنگ وسیع ;مجموعه اي از قوانین می آورند که بر اساس آن بشر ساخته می شود. در نهج
تجلی بالتنزیل ابصارهم و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم و یغبقون کاس الحکمۀ » : البلاغه در وصف یاران قائم آمده است که
با قرآن چشمهاشان بصیرت پیدا می کند یعنی با واقع آشنایشان می کند و حقایق را نشانشان می دهد. ( 2) پیچ و «... بعدالصبوح
خمهاي استدلال را کم می کند تا مردم بینا شوند. و تفسیر را در بن گوشهاشان می ریزد و صبح و شام از قدح حکمت آنها را
غبوق آن است که در عصر به انسان می دهند. حکمت هم به » صبوح آن است که صبح به انسان می دهند و » . سیراب می کند
معناي استواري در عمل است. بنابراین معناي عبارت این می شود که صبح و شام وتمام شبانه روزشان مصروف تحصیل حکمت می
شود و پیوسته از قدح حکمت می نوشند. نبایستی قسط را تنها به جانب مادیات برد. در همه امور، در نگاه کردن، در ارتباط با مردم
حملوابصائرهم علی ...» : و بالاخره در همه ارکان زندگی بایستی عدالت جاري شود .امام علی ،علیه السلام، درادامه می فرماید
وقتی که موقع قیام برسد، بصایر این قیام کنندگان روي شمشیر و اسلحه شان قرار می گیرد. ( 3) یعنی، حقد و کینه و ثروت « اسیافهم
اندوزي و قدرت طلبی روي شمشیرشان نیست بلکه بصایر است. علی بن ابیطالب، وقتی مالک اشتر را راهی مصر می کنند در
صفحه 42 از 54
مالک !به مصر می روي درنده نباش، به جان مردم نیفت. مردم در دو صف هستند یا برادر دینی » : عهدنامه به مالک می گویند
تواند (اگر مسلمانند) و یا در خلقت نظیر تواند. اینها نیز به عفو نیاز دارند، اینها هم خطا می کنند اما، چنین نیست که از خطاي
4) این معنی را در ماجراي بدر و احد و ) « مسلمین بگذري اما از خطاي یک ارمنی و پیروان سایر ادیان نگذري آنها هم بشراند
احزاب نیز دیدیم که بصایر روي شمشیرهاي آنها قرار داشت. اما پس از معصومین، اوضاع به سویی دیگر رفت و تنها در عصر
مقداري انعطاف پیدا شد که آن هم استمرار نداشت. قسط و عدلی که امام عصر، ارواحناالفداء برقرار « عمر بن عبدالعزیز » حکومت
می کنند، در جمیع جوانب و احتیاجات بشري است. به وسیله ایشان هر آنچه که بشر احتیاج دارد تامین می شود. علی بن ابی طالب
،علیه السلام، در مدت پنج سال حکومت درگیر با سه جنگ بزرگ شدند با این همه، یک مقدار از خواست ایشان عملی شد
در کوفه کسی باقی نمانده که خانه ، آب گوارا و غذا نداشته باشد با اینکه من با سه جنگ خونین سرگرم بودم ولی کوفه ;» فرمود
مادي و فرهنگی مطلوب که حضرت پس ازظهورجاري می سازند توضیح » عدالت همه جانبه » 5) موعود: درباره ) «. را تامین کردم
می توان عرضه داشت؟ با توجه به اینکه در روایات اشاره شده زمین مملو « یملاء » فرمودید، با توجه به این مطلب، چه تعبیري درباره
از ظلم می شود و ایشان عدالت را جایگزین آن می سازند. آیت الله خزعلی: در حال حاضر جهان به سمت مملو شدن (یملاء) از
ظلم می رود و به عبارتی به انتهایش هم رسیده است. ابرقدرتها، براي تامین خودشان هر جا منبعی، ثروتی و ذخیره اي زیرزمینی
است غصب می کنند و حتی در کنار منابع ، مغزها را هم می ربایند ، قهرا این عمل غده سرطانی بزرگی به وجود می آورد. در پی
این عمل، کرنش و زبونی می آید. پذیرش استعمار و استبداد می آید و ظالم روزبروز قوي تر می شود. در حال حاضر دنیاي ما به
این غده مبتلا است. چنانچه کویت را به خاطر نفتش غارت می کنند و به سراغش می روند اما، بوسنی را رها می کنند و با تحریک
دیگران ضربات بسیاري را بر او وارد می سازند و این ماجرا همچنان ادامه دارد و ابرقدرتها به همه خواسته هاي چپاولگرانه شان می
رسند و اکثر اهل زمین را از نعمات محروم می سازند. اولین کاري که حضرت صاحب الزمان ،علیه السلام، پس از ظهور می کنند
برداشتن دانه درشتهاست. همان طور که حضرت امام ،رحمۀ الله علیه، فرمود، سیدجمال مردي خبیر و انقلابی بود ولی یک اشتباه
داشت، او به دنبال شاهان می رفت تا آنها را اصلاح کند، غافل از اینکه این دانه درشتها اصلاح پذیر نیستند. حضرت حجت،علیه
السلام،شاهان را برمی اندازد و یک حکومت در کوفه برقرار می کند و این حکومت به تدریج در سرتاسر کره زمین بسط می یابد
محقق می شود. یعنی یک حاکم معصوم و پاك که تمام مردم در نظرش چون فرزند و برادر و پدرند « یملاء عدلا » ، و در آن وقت
و براي همه به یکسان عدل را جاري می سازد. امام محمد باقر، علیه السلام، به عمر بن عبدالعزیز که درخواست راهنمایی و تذکر
ارحم ولدك، صل اخاك، بر اباك بچه هاي مسلمین راپسران خودحساب کن، متوسط الحالها را برادران خود و » : داشت فرمودند
کهنسالان را پدران خود. در وقت ظهور حضرت، وقتی این معنی و آوازه این عمل از کوفه به پنج قاره منتقل شد و عدالت جاري
شد، منابع هر کشور همان هم کشور می شود، البته مردم از منابعشان استفاده می کنند و اگر چیزي اضافه آمد، به جانب مرکز
حکومتی سرازیر می کنند براي محرومان، بیچارگان و مردمی که فاقد منابع هستند. از این رو در هیچ سرزمینی کسی پیدا نمی شود
که در فقر مانده باشد. ( 6) در روایات آمده است که پشته اي از مال یعنی طلا و نقره جلو حضرت جمع می شود و ندا می کنند که
هر کس حاجتمند است بیاید و بگیرد و تنها یک نفر متقاضی می آید. حضرت دامنش را پر می کنند تا آنجا که او خجل می شود ،
این جریان ظالمانه «. ما چیزي که بخشیدیم پس نمی گیریم » : قصد برگرداندن آنها را می کند، اما، حضرت در جواب او می گویند
مستبدان و دانه درشتها متوقف می شود . امام معصوم جانشین می شود و در دیگر نقاط افراد زبده که همان 313 نفر هستند و
برگزیده نخبه هاي جهان اند، یا یک زندگی ساده و غذاي مختصر بر مردم حکم می رانند. قهرا منابع مردم و فکرهاي مردم رو به
بالندگی و رشد می گذارد. موعود: به نظر شما چه امري موجب بروز این همه انحطاط و تشتت در میان بشر شده و حضرت حجت
،علیه السلام، چگونه این همه انحطاط را اصلاح می کنند؟ آیت الله خزعلی: باید به این نکته توجه کنید که هر چقدر که بگوییم
صفحه 43 از 54
فطرت انسان خوب است تا دو موضوع در میان مردم سرکوب نشود، ناگزیر از خوبان هم باید احتراز کرد. در ماجراي بعثت نبی
اکرم، صلی الله وعلیه وآله، می بینیم که وقتی روز دوشنبه مبعوث شدند در روز سه شنبه نماز را برگزار کردند و بعد از مدتی درباره
نماز سوره اي آمد و گفته شد به جز این سوره یعنی حمد، هیچ سوره دیگري نمی بایست در نماز خواند. در سوره دوم مسلمین
مختاراند اما در سوره اول نماز اختیار ندارند. ما این مطلب را می دانیم اما دقت نمی کنیم. در نماز پس از حمد و ثناي خداوند از او
استعانت می جوییم و اولین درخواستمان هدایت به راه راست است. سپس راه راست را با سه قید می آوریم. متاسفانه در تفسیرها و
صراط حساب کرده اند. یعنی گفته اند راه نعمت گرفتگان نه راه غضب شدگان و نه راه گمراهان در حالی که » ترجمه ها همه را
صراط بود باید آن » صفت « غیر » صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم . و اگر » ، صراط منصوب است » اینطور نیست. زیرا
در اینجا مجرور است، و صفت براي مضاف الله است. بنابراین معناي آیه چنین می شود: « غیر » هم منصوب می شد. در حالی که
یعنی کسانی که در تمام زمان و «. خدایا ما را در راه کسانی که نعمت گرفتند و مغضوب علیهم نبودند و از ضالین نبودند قرار بده »
در طول همه زندگی متوجه تو بودند، هوا را کوبیدند، نعمت تو را در جاي بایسته صرف کردند و هیچ گاه به آراء خود تکیه
منحرف می « آرا » و گاه « اهوا » نکردند. البته همه نعمت دارند. نعمت وجود، عقل و هدایت به همه داده شده اما، این نعمت را گاه
کنند. بشر می گوید: راي من و هوا و هوس من این است. و راي خودش را مقابل راي خدا می گذارد و در نتیجه، فکر خود و راي
ضالین هستند. همه مردم درزمره نعمت گرفتگان هستند، هر کس از عدم به وجود » خود را بر حکم خداوند مقدم می دارد. اینها
عمروعاص به نوعی و » آمده از نعمات خداوند بهره برده اما، همین عقل و درایت خدادادي در هر کس به نوعی ظاهر می شود. در
امیرالمؤمنین نیز به نوعی تجلی پیدا می کند. بعضی به دانسته هاي اندکشان مغرور می شوند در مقابل خداوند و علم بی کران » در
معصوم کسی است که نعمت گرفته شده را در جایش به کار .« ضالین » او، عقل و علم ناچیز خود را قرار می دهند اینها را می گویند
الان صبر کنید تا » : می برد و هیچ وقت به آراء خودش تکیه نمی کند. هر گاه از پیامبر اکرم سؤالی پرسیده می شد می فرمودند
پیامبر از خودش صحبت نمی کند. مااز خدا این راه را ما می خواهیم ;راه نعمت گرفتگان که به غضب مبتلا نشده «. جبرئیل بیاید
اند. یعنی به دنبال هوا نرفته و آراء خود را بر مطالب حکیمانه خداوند مقدم نداشته اند. تمام بلاهایی که بر سر ما آمده مربوط به
منعطف شد، با پول منعطف شد و در مقابل امام ایستاد. در جنگ جمل « هوا » از یاران علی با « زبیر » .« آرا » و « اهوا » . همین دوتاست
حضرت او را صدا کرد و گفته هاي پیامبر را درباره خودش به یادش آورد. زبیر دست از جنگ کشید اما می بایست به طرف جبهه
علی، علیه السلام، برود واین کار را نکرد. طلحه از یاران امام علی ، علیه السلام، بود اما ، پول چهارخانه و هزار اسب او را از بین
برد. از صدر اسلام تا امروز هر چه گرفتاري پیدا کرده ایم از همین هواست و الان هم هر گرفتاري داریم از همین هواست. الان ما
صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین روزي ده مرتبه به خودمان » : ده مرتبه در شبانه روز در نماز می گوییم
تلقین می کنیم که: هوانه ، راي نه ولی با این وجود ما نوعا مبتلا هستیم، ایشان ریشه همین هوا و راي را می کنند. به نظر من،
بهترین و بلندترین و درخشانترین سخن درباره اقدامات حضرت ولی عصر،علیه السلام، را امام علی ، علیه السلام، بیان فرموده اند:
هواهاي مردم را به «... یعطف الهوي علی الهدي، اذ عطفواالهدي علی الهوي و یعطف الراي علی القرآن اذاعطفواالقرآن علی الراي »
هدایت برمی گرداند. یعنی اجازه نمی دهد یک مطلب از روي هوي و هوس واقع شود. هوي باید به گرد هدایت باشد. ( 7) انبیا می
خواستند این امر انجام شود اما، در کنارشان منافقی سبز می شد. منافق منتظر فرصت بود. درباره حضرت موسی، عیسی و حتی
و ممن حولکم من الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی » : پیامبراکرم هم همین طور پیش آمد. قرآن در این باره می گوید
( النفاق اینان اطراف تو تمرین نفاق می کنند. در زیر منبر پیامبر منتظر اندك فرصتی بودند. تا کار دلخواه خود را انجام دهند. ( 8
مردواعلی النفاق هستند و به درد نمی خورند از بین می » امام عصر ،علیه السلام، ریشه این مسایل را می زنند. و همه کسانی را که
برند و سپس همه را زیر تعلیم می گیرند. صبح و شام قدح حکمت را به آنان می آموزند و مراقب ایشان اند، دیگر رقیبی هم در
صفحه 44 از 54
حملوابصائرهم علی اسیافهم حضرت هوي را می کشد و آراء » : مقابلشان نمی ماند. از همین رو مردم را رشد می دهد به طوري که
« هوا » را به قرآن برمی گرداند. اگر بتوان این نکته را در مردم اصلاح کرد ، کارها خوب می شود. ( 9) موعود: از میان این دو یعنی
کدام خطرناکتر است؟ آیت الله خزعلی: من از آرا بیشتر می ترسم. کسی که مسلمان است و براي خودش هم راي قائل است « آرا » و
من می گوید (هر چند آن » است که « ابوعلی سینا » من می گوید خطرناك است. یک وقت کسی مثل » و در برابر خدا و پیامبر
من می گوید. موعود: سؤال این است » بیچاره هم نگفت) اما یک وقت، فردي که تشخیص یک عبارت ساده عربی را هم نمی دهد
که چه تفاوتی میان حضرت ولی عصر ،علیه السلام، و سایر ائمه و حتی انبیاء هست که ایشان موفق به این کار می شوند و می توانند
جلو بروز این دو امر یعنی غلبه هوي و آرا را بگیرند و آنها نتوانستند؟ آیت الله خزعلی: درباره معجزه انبیا سخن بسیار است . معجزه
بیان چون ادراك مردم در عصر موسی ،علیه السلام، ضعیف بود، عصاي » حضرت موسی بایستی عصا باشد و معجزه پیامبر اکرم
چوبی و ید بیضاء را باید ببینید. اما، در زمان نبی اکرم مردم بلاغت را می بینند و تحت تاثیر قرار می گیرند. ادراك مردم در
آخرالزمان از دو جهت مثبت و منفی بالا است . مثبتش آن است که علم جلو می رود و مردم راز طبیعت را به دست می آورند و به
لطایف طبیعت پی می برند. لطایفی که پیشتر پی نمی بردند. در حال حاضر با یک ماهواره از فاصله اي دور بر جهان حکومت می
سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی الانفسهم » : کنند و همه کشورها را زیر نظر دارند، اما در آن اعصار ممکن نبود. در قرآن می خوانیم
10 ) ادراك مردم بالا می رود اما در مقابل، مردم با همین ادراك ، نقطه مقابل یعنی ظلم را هم می ) «... حتی یتبین لهم انه الحق
بینند که هر کس روي کار می آید با وعده، در باغ سبز را نشان می دهد. اعتماد مردم از حکومتها و سران کاسته می شود و تجربه
چندین قرن به آنها منتقل می شود. این تجربه آنان را مهیا می کند که دنبال یک نفر بگردند که واقعا دادگر است و واقعا براي داد
می آید. قبلا تجربه کم بوده و یا منتقل نمی شده است ولی در عصر حاضر، اگر تجربه اي در گوشه اي از دنیا واقع شود بسرعت
منتقل می شود. این قدرت انتقال تجربه قبلا ممکن نبوده است. این تجربه ها فکر مردم را بالا برده و آنان ظلمها را خوب شناخته اند
و از طرف دیگر به خاطر غلبه ظلم، اعتماد از همه سلب شده است. حال یکی را که با آن عظمت می یابند به سویش می روند ;به
همان سان که مردم امام خمینی را یافتند و به سویش رفتند. روزي به جناب بهلول گفتم: قضیه اي را درباره تو شنیده ام می خواهم
از خودت بشنوم تا واسطه نباشد. ایشان گفتند: روزي درحرم حضرت عبدالعظیم بر منبر بودم. می بایست پس از آن بلافاصله خود
را به محل دیگري می رساندم. قرار من در آنجا ساعت 2 عصر بود اما، عواملی مانع از آن شد که بموقع خودم را مهیاي رفتن کنم.
پنج دقیقه به ساعت دو مانده راه افتادم ، نزد خودم حساب می کردم تا خود را به محل موعود برسانم سه ربع ساعت زمان می برد.
مانده بودم چه کنم. وقتی کنار خیابان رسیدم یک اتومبیل بنز کنار پایم ترمز کرد. خیلی مؤدبانه گفت بفرمایید سوار شوید. سوار
شدم اما بعد پشیمان شدم. به خودم گفتم من در دوران طاغوت تسلیم این بنزها نشدم حالا چطور ... مثل برق می آمدیم. همه
ما جور به کسی » : چراغها بین راه سبز بود. من تعجب کردم. گفتم چطور شد که یک چراغ قرمز هم پیش نیامد. ایشان گفتند
پی نبردیم که کیست. آمدیم تا رسیدیم به محل مجلس. گفتم لابد ده بیست دقیقه طول کشیده از صاحب «. نکردیم که جور ببینیم
مجلس عذرخواهی کردم. ایشان گفتند هنوز دو نشده . یکی دو دقیقه ماند. برگشتم، اما دیگر نه بنز دیدم و نه راکب بنز را ...
خوب ، الان هم اگر یک شخصی بیاید و مردم اورا ببینند، از عمق جان تسلیم او می شوند. لذا عدالت هم گسترش پیدا می کند.
همه مالک گونه حرکت می کنند. مردم دیگر به دانشمندان هم بی اعتماد شده اند چون دیده اند که ابزار کار صاحبان قدرت و
ثروت شده اند. موعود: امام عصر ،علیه السلام، حجت حی و حاضر زمان ماست. برخی تصور می کنند ایشان وجود غایبی هستند
که در زمانی دور باید بیایند و کاري بکنند و حتی قایل به هیچ نقشی براي ایشان (به دلیل غیبت) در عالم نیستند. لطفا درباره نقش
بکم » : ایشان در عالم هستی بفرمایید و وظیفه اي که ما نسبت به ایشان داریم. آیت الله خزعلی: در زیارت جامعه کبیره می خوانیم
کارها را خدا با شما آغاز کرد و با شما هم تمام می کند. برکات بر زمین به وسیله امام معصوم بر مردم می « فتح الله و بکم یختم
صفحه 45 از 54
فانا صنائع » : بارد. امام علی ، علیه السلام، در نامه اي که به معاویه می نویسد، در جواب او که می گوید همه از قریشیم می فرمایند
ما دست پرورده پروردگاریم بی واسطه، ولی تمام مردم دست پرورده ما هستند. ( 11 ) بنابراین وقتی تمام « ربنا والناس بعد صنائع لنا
مردم دست پرورده هستند، همه نعمتهایی که بر آنان می بارد از ایشان است و اگر توجه کنند عنایت رسیده ملموس هم خواهد شد.
در دوران جنگ، در جبهه هاي خودمان مکرر این الطاف وارد شده است و ماجراهاي مختلفی در این زمینه نقل شده است ، از
جمله ماجرایی که براي یکی از طلبه هاي حوزه اتفاق افتاده است. ماجرا از این قرار بود که طلبه اي به قصد خدمت راهی جبهه می
شود. در آنجا نزد حجۀ الاسلام شهید میثمی که در آن زمان مسؤولیت تبلیغات جبهه را بر عهده داشتند مشغول کار می شود. توان و
قدرت این جوان طلبه موجب شده بود بسیاري از کارها براحتی انجام شود از همین رو آقاي میثمی بشدت نسبت به حضور این
جوان احساس نیاز می کرده است اما، همسر این طلبه مکرر از مشهد تماس می گرفته که چرا برنمی گردي بچه ها دچار سختی
هستند و ... بیش از شش ماه، می گذرد و آقاي میثمی اجازه رفتن به این جوان نمی دهد تا اینکه یک روز جام صبرش لبریز می
شود. تصمیم می گیرد به نزد آقاي میثمی برود و بگوید در هر حال من فردا راهی مشهد می شوم. همین کار را هم می کند. آقاي
میثمی می بیند جایی براي صحبت نیست. از طرفی هم امور مربوط به جبهه با رفتن این جوان طلبه در دچار اختلال می شد. شب در
خیمه متوسل به حضرت ولی عصر ،علیه السلام، می شود و از ایشان استمداد می طلبد. قرار بود که فردا صبح جوان طلبه براي
خداحافظی بیاید اما، به جاي خداحافظی اعلام آمادگی براي ماندن و ادامه کار می کند. میثمی متعجب می شود . به طلبه می گوید
مگر نه اینکه قرار بود به مشهد بروي ؟ جوان می گوید قرار بود اما، امروز صبح خانم از مشهد زنگ زد و گفت: امام عصر، علیه
از همین رو به من «؟ چطور است که مرتب می گویی بیاید، کجا براي نصرت اسلام بهتر از جبهه » السلام، به خوابش آمده و فرموده
توصیه کرده اگر چه وجودت در خانه به خاطر بچه ها و مشکلات لازم است اما در جبهه بمان ... در سفري که به مشهد داشتم به
همین طلبه برخوردم و از زبان خودش ماجرا را شنیدم. باید دانست که هیچ کاري واقع نمی شود مگر با الطاف حضرت. موعود: چه
توصیه اي براي موعودیان و دوستان موعود دارید؟ آیت الله خزعلی: به همه برادران و خواهرانی که این نوشته ها را می بیند و
مطالعه می کنند توصیه می کنم دست از دامن ولی عصر ،علیه السلام، برندارند. در همه مشکلات به ایشان روي بیاورند. اگر
محکم دامن ایشان را بگیرند، حاجت خود را خواهند گرفت. ماه رمضان نزدیک است. در این ماه دعاي افتتاح خوانده می شود، در
این دعا می بینید که پس از حمد و ثناي خداوند درباره همه معصومین ،علیهم السلام، سخن به میان آمد پی نوشتها: 1. سوره شمس
.5 . 4.همان، نامه 53 ، ص 993 . 3. همان، ص 460 . 2. نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 150 ، ص 458 . 91 ) ، آیه 8 )
ما اصبح بالکوفۀ الا ناعما و ان ادناهم منزلۀ لتاکل البر و یجلس فی الظل و یشرب من ماء الفرات ، المجلسی » : متن روایت چنین است
7.نهج البلاغه ، خطبه 138 ، ص . 6. ر.ك: المجلسی ، محمدباقر ، همان ، ج 52 ، ص 390 . ، محمدباقر،بحارالانوار، ج 40 ، ص 327
، 11 .نهج البلاغه ، نامه 28 . 10 .سوره فصلت ( 41 ) ، آیه 53 . 9.نهج البلاغه ، خطبه 150 ، ص 460 . 8.سوره توبه ( 9)، آیه 101 .424
. 12 .سوره مائده( 5)،آیه 3 . ص 894
اناالمهدي
رضا بابایی انا المهدي ;من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا. من مهدي، قائمه گیتی، خرد
هستی و ادامه خدایم. شکیب شما در سراشیب عمر. میوه باغ آفرینش، فراخی آسمانها و نجابت زمین. من گریه?هاي شما را
می?شناسم. با انتظار شما هر شام دیدار می?کنم. نغمه?گر ندبه?هاي شما در میان کاجهاي غیبتم. اشکهاي شما آیندگان من است.
دلتنگیهاي من، گشایش بخت?شماست. من موي گره در گرهم را نذر پریشان شمایان کرده?ام. انا المهدي ;من موعود زمانم،
پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا. با من از همه آنچه در دل دارید بگویید. از گرانی بار انتظار ;از تیرگی شبهاي غیبت ;از
صفحه 46 از 54
هیمنه جور از هیبت گناه، از فریب سراب، از دروغ خنده?ها و از دوري اقبال من با ندبه?هاي شما می?بالم. من تنگی دل شما را
می?شناسم. من برق چشم شما را می?مانم. گرمی دست?هاي شما، چراغ خیمه صحرایی من است. انا المهدي ;من موعود زمانم،
صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا. از دوري و دیري بامن بگویید. جز من کسی حرف شما را باور نمی?کند.
جز من کیست که بداند روزگار شما چگونه روزگاري است؟ جز من کیست که بداند زخم شما، شکوفه کدام غم است؟ گریه
شما، جاري چه اندوهی است؟ و خنده شما تا کجا شکوهمند است؟ مرا باور کنید. من تنهایی شما هستم. اسب آرزوهاي شما، تنها
در چمن ظهور من چابک است. پرنده امید شما را من پرواز می?دهم. و آشناترین رهگذر شهر شما منم. اناالمهدي، من موعود
زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا. مرا بخوانید و بخواهید. مرا تا صبح ظهور، انتظار کشید. مرا که چون پدران
روستایی، با دستمالی از مهربانی به سوي شما می?آیم. با یک سبد انار ;یک طبق سیب. و یک سینه سخن. من شما را از
گریه?هاي شما می?شناسم و شما مرا از اجابت?هایم. امسال، باران گرسنه خاك است. ابرها دیگر نمی?بارند. خورشید به ناز
نشسته است. بهار خرمی نمی?کند. آیا از یاد برده?اند که شما جمعه?شناسان هفته انتظارید؟ نمی?دانند شما شبها مرا به خواب
می?بینید؟ و روزها زمین را با آهن اندوه می?شکافید؟ امسال زمین رکاب نمی?دهد، و گریه انتظار، شما را امان. من می?آیم، که
هر سال، بهار آمدنی است. من می?آیم که سفره شما بی?نان نباشد. و هفته شما، بی?جمعه. اناالمهدي، من موعود زمانم. صاحب
عصر، قائمه گیتی، خرد هستی، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا. اناالمهدي
اي همیشه بهترین
نرجس امامی?پناه اي نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل?آن مه عاشق کش عیار کجاست هرسر موي مرا باتو هزاران?کاراست
ماکجاییم و ملامتگر بی کار کجاست ساقی و مطرب و می،جمله?مهیاست ولی عیش، بی یار مهیا نشود یار کجاست همه هستی?ام
را که ذره?اي از لطف بی?نهایت اوست. خاك قدمت کردم، شاید بیایی و نفسی بر این خاك تیره ، پاي عنایت گذاري. آنگاه
است که چشمان همیشه منتظر نرگس، توتیایی خواهد یافت که جهانی را تواند روشنی بخشد و قافله هستی را راه نماید. اي
مهربان?ترین! ببین که از اشک، سرشارم ;ببین که مرغ دلم در آسمان آرزوها چگونه بال و پر می?زند ;ببین که دستان نیازمند، جز
در آستان تو اجابت را نمی?یابد. پس بیا و شبهاي تنهایی دلم را که در هر گوشه آن هزار یلدا خفته است، ستاره باران کن. اي
جانان جان! از فیض نگاه توست که عشق در خانه قلبمان می?تپد، و رود زندگی در رگهاي عمر، جاري است. ترنم عاشقانه?ترین
کلاممان، موسیقی آرام نام توست، که به تار هستی، زخمه شوق می?زند و آهوي عاشقی را چابکتر از همیشه به هر سو می?برد.
اي همیشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جاده?هاي سرد انتظار، ره می?پیماییم. شاید آینه اشکمان نیم نگاهی از رخ مهتابی?ات را
حسرت به دل نماند. اي سرخ?ترین سپیده! مهر خونین چشمانمان در انتظار صبح صادق دیدار توست که هر بامداد سر بر می?کند،
تا شاید دراین بی?نهایت اندوه، نشانی از تو بجوید، که بی تو راه گم کردگانیم در این حیرت. اي وارث لب تشنگان! تشنه دیدار
توایم و سالهاست که جز سراب هزار رنگ دنیا، اجابتی به خودندیده?ایم. بیا که کام عطشناك زندگی در انتظار زلال حضور تو به
تمنا نشسته است. در رؤیایی?ترین شبهاي دل، نام تو آذین تنهاییهاي بی?پایان ماست. اي بهترین همیشه و اي همیشه بهترین!
انجمادذهن خسته من، شعاعی از تو را می?خواهد تا زمستان زندگی را از طراوت بهار تو لبریز کند. اي تمام زیبایی! عشق تنها با تو
معنا می?شود و دلدادگی، کودك نوآموز دبستان کوي توست. تو جانی و همه خوبیهاي عالم، کالبد. تو بهاري و همه فضیلتها،
چون شاخه?هاي تودرتو، تو را انتظار می?کشند. اگر هنوز آیین مهرورزي غبار خاموشی نگرفته است، چون مهر رخ تو برآیینه?ها
می?تابد. اگر هنوز امیدي است، چون گرماي نفس?تو چون نسیم?بهاري، جان می?بخشد و شکوفایی می?آورد. تو را و میلاد تو
را بیش از آن دوست می?داریم که کودکان مهر مادر را. تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست می?داریم که تن، جان را. تو را و
صفحه 47 از 54
میلاد تو را بیش از آن دوست می?داریم که یعقوب، یوسف را. تو را و میلاد تو را همیشه از همه دوست داشتنیها، بیشتر دوست
می?داریم.
اي قبله گل